Quantifiers in Persian grammar are used to specify the amount or the number of something. They play a crucial role in making sentences more meaningful and precise. Quantifiers in Persian can be similar to English, expressing different amounts that range from nothing to all. These exercises will help you understand and practice using different types of Quantifiers in the Persian language.
Exercise 1: Fill in the blanks with the suitable quantifiers.
1. من *همیشه* (always) درس می خوانم.
2. او *هیچوقت* (never) تلویزیون نمی بیند.
3. من *بعضی* (some) از کتاب ها را خوانده ام.
4. اصلا *هیچ* (no) وقت برای بازی ندارم.
5. او *کمی* (little) شیر می خورد.
6. *هر* (every) روز به مدرسه می روم.
7. *تمام* (all) دوستانم دانشجو هستند.
8. من *بیشتر* (more) از او درس می خوانم.
9. *کمتر* (less) از ده دقیقه تا مدرسه است.
10. او *چند* (few) کتاب دارد.
11. *برخی* (some) از ماشین ها قرمز هستند.
12. بچه ها *همیشه* (always) دوست دارند بازی کنند.
13. من *گاهی* (sometimes) فیلم می بینم.
14. *هیچکس* (no one) به من تلفن نزد.
15. او *اندکی* (a little) فارسی می داند.
2. او *هیچوقت* (never) تلویزیون نمی بیند.
3. من *بعضی* (some) از کتاب ها را خوانده ام.
4. اصلا *هیچ* (no) وقت برای بازی ندارم.
5. او *کمی* (little) شیر می خورد.
6. *هر* (every) روز به مدرسه می روم.
7. *تمام* (all) دوستانم دانشجو هستند.
8. من *بیشتر* (more) از او درس می خوانم.
9. *کمتر* (less) از ده دقیقه تا مدرسه است.
10. او *چند* (few) کتاب دارد.
11. *برخی* (some) از ماشین ها قرمز هستند.
12. بچه ها *همیشه* (always) دوست دارند بازی کنند.
13. من *گاهی* (sometimes) فیلم می بینم.
14. *هیچکس* (no one) به من تلفن نزد.
15. او *اندکی* (a little) فارسی می داند.
Exercise 2: Choose the correct Quantifiers to complete the sentence.
1. من *هیچ* (no) پولی ندارم.
2. او *کلی* (whole) شب را بیدار بود.
3. *همه* (all) ماشین ها سریع هستند.
4. او *هرگز* (never) دیر نمی کند.
5. ما *بیشتر* (more) از پنج کیلو میوه خریدیم.
6. *کمی* (little) آب دارم.
7. من *هر* (every) هفته به باشگاه می روم.
8. او *اندکی* (a little) شکر توی چای می ریزد.
9. *بعضی* (some) از آنها به من کمک کردند.
10. من *همیشه* (always) سعی می کنم که به موقع برسم.
11. او *چند* (few) روز در هفته ورزش می کند.
12. *تقریبا* (almost) همه آنها از ما پشتیبانی کردند.
13. او *هیچکس* (no one) را نمی شناسد.
14. من *گاهی* (sometimes) به تئاتر می روم.
15. *تمام* (all) بچه ها در پارک بازی کردند.
2. او *کلی* (whole) شب را بیدار بود.
3. *همه* (all) ماشین ها سریع هستند.
4. او *هرگز* (never) دیر نمی کند.
5. ما *بیشتر* (more) از پنج کیلو میوه خریدیم.
6. *کمی* (little) آب دارم.
7. من *هر* (every) هفته به باشگاه می روم.
8. او *اندکی* (a little) شکر توی چای می ریزد.
9. *بعضی* (some) از آنها به من کمک کردند.
10. من *همیشه* (always) سعی می کنم که به موقع برسم.
11. او *چند* (few) روز در هفته ورزش می کند.
12. *تقریبا* (almost) همه آنها از ما پشتیبانی کردند.
13. او *هیچکس* (no one) را نمی شناسد.
14. من *گاهی* (sometimes) به تئاتر می روم.
15. *تمام* (all) بچه ها در پارک بازی کردند.
