من قبل از این که به خانه چنان برگردم، *کشاورزی* کرده بودم. (farming)
ولی قبل از این که ما وارد اتاق بشیم، او *زدوخورده* بود. (upset)
من قبل از این که به سینما بروم، فیلمی *تماشا* کرده بودم. (watched)
قبل از این که به مدرسه بروم *کتابی* خوانده بودم. (read)
علی قبل اینکه به ایران برگردد، زبان فارسی *یاد گرفته* بود. (learned)
مریم قبل از این که به خطوط هوایی برگردد، پرواز *کرده* بود. (flown)
قبل از این که به مهمانی برسم، من غذا *پخته* بودم. (cooked)
ایشان قبل از این که در مورد این موضوع صحبت کنند، تفکر *کرده* بودند. (thought)
ما قبل از این که به خانه برگردیم، خرید *کرده* بودیم. (shopped)
قبل از این که به گلخانه برگردم، من گل *کاشته* بودم. (planted)
تو قبل از اینکه به کتابخانه برگردی، کتابی *بازیافته* بودی. (returned)
او قبل از این که به زمین برگردد، یک توپ *زده* بود. (kicked)
من قبل از این که به دفتر برگردم، یک نامه *نوشته* بودم. (written)
قبل از این که به دانشگاه برگردم، موضوع من *مطالعه* شده بود. (studied)
تمرینات گذشته کامل در زبان فارسی
من قبل از این که به ماشین برگردم، کلید *گم* کرده بودم. (lost)
ما قبل از این که به خیابان برگردیم، ماشین *تمیز* کرده بودیم. (cleaned)
قبل از این که به کلاس بازگشتم، من تمرین *کرده* بودم. (practiced)
وقتی به خانه برگشتیم، به یاد آوردیم که در را *بسته* بودیم. (closed)
من قبل از اینکه به مصحف برگشتم، آیاتی *خوانده* بودم. (read)
او قبل از این که به بازی برگردد، یک بازی *شروع* کرده بود. (started)
پسری قبل از این که به درخت برگردد، یک سیب *بازیافته* بود. (returned)
ولی قبل از اینکه به میز برگردد، یک پیام *گذاشته* بود. (left)
مریم قبل از این که به کلاس برگردد، پرسشنامه *پر* کرده بود. (filled)
من قبل از این که به بازی برگردم، یک هدف *تنظیم* کرده بودم. (set)
غذا قبل از اینکه به ما برسد، *تغییر* کرده بود. (changed)
قبل از اینکه به خواب برگردم، یک قصه *خوانده* بودم. (read)
من قبل از این که به درس برگردم، یک موضوع *انتخاب* کرده بودم. (chosen)
قبل از این که به گل خانه برگردد، او گلها *آبیاری* کرده بود. (watered)
مریم قبل از این که به مدرسه برگردد، کتابی *جستجو* کرده بود. (searched)