In the Persian language, compound sentences are formed when two or more independent clauses are combined. These clauses, each being able to stand alone as a sentence, are connected using coordinating conjunctions. Such examples of these conjunctions include “and”, “but”, “or”, etc. The use of compound sentences allows for the conveyance of more complex ideas or for the relational expression of multiple, simultaneous thoughts.
Exercise 1: Complete the Compound Sentences
من سعی کردم غذا بپزم *ولی* (but) پوست سیب زمینی ها را نتوانستم پوست کنم.
می توانی با دوستانت بازی کنی *اگر* (if) به اتاق تو رفته و لباس هایت را تمیز کنی.
آنها می خواستند خرید کنند، *اما* (but) فروشگاه همه چیز را فروخته بود.
من به سینما می روم *چون* (because) فیلم جدید را دوست دارم.
به مهمانی نرفتم *زیرا* (because) خسته بودم.
او با دوستش حرف زد *اما* (but) نتوانست او را قانع کند.
من به شهر می روم *اگر* (if) اجازه دارم.
دروازه بان توپ را گرفت، *اما* (but) توپ از دستش رفت.
کتابخانه می روم *زیرا* (because) کتاب های زیادی برای خواندن دارم.
او به سینما رفت، *ولی* (but) فیلم از دست رفت.
او کتاب می خواند، *چون* (because) امتحان دارد.
او به خانه بازگشت *و* (and) غذا خورد.
من به فروشگاه می رفتم، *ولی* (but) فروشگاه بسته بود.
مادر به من گفت *که* (that) به سوپر مارکت برو و چیزی بخر.
شما خیلی خوب بازی کردید، *اما* (but) مرسی نیستید.
Exercise 2: Construct the Compound Sentences
بچه ها بازی می کنند *و* (and) بسیار خوشحال هستند.
من صبحانه نخوردم، *زیرا* (because) دیروقت بیدار شدم.
من خرید کردم، *اما* (but) نتوانستم همه چیزهایی که می خواستم بگیرم.
اون حرف زد *چون* (because) تنها بود.
کتابی را که خواندم *و* (and) آن را دوست داشتم.
من خواب زیادی بودم، *اما* (but) نتوانستم بخوابم.
من به کافه می روم *اگر* (if) خسته هستم.
ما از مهمانی زود برگشتیم، *زیرا* (because) فردا کار داریم.
او به شهر خود بازگشت، *چون* (because) خانواده اش را دوست داشت.
آنها توپ بزرگی را زدند، *اما* (but) نتوانستند گل بزنند.
من کتاب را خواندم *زیرا* (because) داستان آن را دوست داشتم.
پدرم کار می کند *و* (and) مادرم هم همینطور.
ما به خانه آمدیم، *ولی* (but) کسی در خانه نبود.
او به کتاب فکر کرد، *چون* (because) برای امتحان درس خواند.
او برای من یک دوست خوب است، *اما* (but) برای تو نیستی.