من سعی کردم غذا بپزم *ولی* (but) پوست سیب زمینی ها را نتوانستم پوست کنم.
می توانی با دوستانت بازی کنی *اگر* (if) به اتاق تو رفته و لباس هایت را تمیز کنی.
آنها می خواستند خرید کنند، *اما* (but) فروشگاه همه چیز را فروخته بود.
من به سینما می روم *چون* (because) فیلم جدید را دوست دارم.
به مهمانی نرفتم *زیرا* (because) خسته بودم.
او با دوستش حرف زد *اما* (but) نتوانست او را قانع کند.
من به شهر می روم *اگر* (if) اجازه دارم.
دروازه بان توپ را گرفت، *اما* (but) توپ از دستش رفت.
کتابخانه می روم *زیرا* (because) کتاب های زیادی برای خواندن دارم.
او به سینما رفت، *ولی* (but) فیلم از دست رفت.
او کتاب می خواند، *چون* (because) امتحان دارد.
او به خانه بازگشت *و* (and) غذا خورد.
من به فروشگاه می رفتم، *ولی* (but) فروشگاه بسته بود.
مادر به من گفت *که* (that) به سوپر مارکت برو و چیزی بخر.
شما خیلی خوب بازی کردید، *اما* (but) مرسی نیستید.
Exercise 2: Construct the Compound Sentences
بچه ها بازی می کنند *و* (and) بسیار خوشحال هستند.
من صبحانه نخوردم، *زیرا* (because) دیروقت بیدار شدم.
من خرید کردم، *اما* (but) نتوانستم همه چیزهایی که می خواستم بگیرم.
اون حرف زد *چون* (because) تنها بود.
کتابی را که خواندم *و* (and) آن را دوست داشتم.
من خواب زیادی بودم، *اما* (but) نتوانستم بخوابم.
من به کافه می روم *اگر* (if) خسته هستم.
ما از مهمانی زود برگشتیم، *زیرا* (because) فردا کار داریم.
او به شهر خود بازگشت، *چون* (because) خانواده اش را دوست داشت.
آنها توپ بزرگی را زدند، *اما* (but) نتوانستند گل بزنند.
من کتاب را خواندم *زیرا* (because) داستان آن را دوست داشتم.
پدرم کار می کند *و* (and) مادرم هم همینطور.
ما به خانه آمدیم، *ولی* (but) کسی در خانه نبود.
او به کتاب فکر کرد، *چون* (because) برای امتحان درس خواند.
او برای من یک دوست خوب است، *اما* (but) برای تو نیستی.